با اینکه شوهر جان روز زن رو با یه دسته گل خیلی قشنگ و کادویی ارزشمند برام شیرین  و خاطره انگیز کرد ولی با این حال امسال یه خاطره دیگه هم واسم به جا گذاشت که به اندازه اولی شیرین نبود! 

فکر میکردم با تمام شدن دوره سه هفته ای درمان بلاخره از شر این گچ لعنتی راحت می شم اما دکتری با امید و اشتیاق به دهانش خیره شده بودم تا مجوز باز کردن رو بده در کمال جدیت دستور داد که باید ۶ هفته گچ رو تحمل کنم و دیدن قیافه من و شوهر جان واقعا دیدنی بود.هر کاریش کردم که دکتر جون جدت نکن اینکارو با من زیر بار نرفت و گفت تا اونموقع هم اصلا فکر باز کردن رو از سرت بیرون کن. 

خلاصه ما هم با لب و لوچه آویزان و بغض کرده برگشتیم و من توی ماشین کلی گریه کردم از تصور تحمل این همه مدت! 

حالا دارم کم کم روی شوهر جان کار می کنم که بذاره تا یه هفته ده روز دیگه بازش کنم چون واقعا توی این گرما تحملش سخته واز کار و زندگی و خونه و خوراک و همه چی افتادم. 

والا این استراحت زور زوری رو نمیخوام به خدا! 

 

البته خدا رو شکر که اون روز بد با شب خوبی به پایان رسید و آن هم همانا خریدن یه کادوی عالی توسط شوهر جان بود که دستش درد  نکنه. 

 

دارم یه کارای جدیدی رو شروع میکنم و خیلی امیدوارم که توش موفق بشم کاش زودتر از دست این گچ نجات پیدا کنم. 

جالبیش هم اینجاست که علی رغم سه هفته دردش بدتر شده نه بهتر! 

 

روز خوش


نسخه قابل چاپ | تاریخ: دوشنبه 17 خرداد ماه سال 1389 ساعت:2:41 PM | نویسنده:من | 0 نظر

ماتریکس زن بودن

زن بودن یعنی یه معادله پیچیده یه ماتریکس در هم تنیده که به راحتی میشه توش گم شد و هرگز هم پیدا نشد! 

زن بودن یعنی داشتن یه عطیه پر از سئوال که بار ها و بارها از داشتنش پشیمون میشی. 

زن بودن یعنی بودن شانه هایی برای به دوش کشیدن تمام بار های هرگز به زمین گذاشته نشده 

زن بودن یعنی بودن یک فرشته و شیطان در آن واحد! 

زن بودن یعنی پیچش دالان های عمیق و تو در تویی که هرگز کشف نخواهند شد. 

زن بودن یعنی بلوغ در آستانه کودکی   

زن بودن یعنی طعم گس خون در شریان های نحیف یک تن 

زن بودن یعنی درد احساس تا عمق تعالی وجود 

زن بودن یعنی تولد دوباره و همیشه زندگی 

زن بودن یعنی جاری بودن تنداب عشق در بستر زمان 

زن بودن یعنی نهایت بی نهایت 

زن بودن یعنی بکارت ناب شکوهی تمام نشدنی

زن بودن یعنی قداست یک تنهایی ابدی  

زن بودن یعنی راز کشف نشده کائنات

یعنی معمای حل نشده بشر  

معمایی به قدمت آفرینش! 

 

 

گرچه  معتقدم قدر واقعی زن هرگز دانسته نشده ولی روز زن بودنمان مبارک


متاسفم که ناراحتتون کردم  

پست قبل حاصل یه دلتنگی و گیجی عمیق بود . می ترسم بیشتر از واقعیت بزرگش کرده باشم.همسر جان نه اینکه هیچ کاری نکنه .وقتی هست بی انصافی هست که بگم هیچ کاری نمی کنه و هوامو نداره ولی اونقدرایی که من هستم و به طبع توقع دارم اونم همین قدر دقت داشته باشه نیست و خب این پذیرفتنش واسه من سخته وگرنه وقتی خونه هست حواسش به من هست و کمکم می کنه ولی وقتی خونه نیست اصلا دیگه حواسش نیست که به چه چیزایی نیاز دارم که باید از قبل آماده میکرده.حالا هی باید بهش بگم و البته وقتی مرتب بهش یاد آوری میکنم که چیکارا باید بکنه بلاخره! میکنه ولی من دوست داشتم خودش  میفهمید.خودش دقت داشت خودش دلش می تپید بدون اینکه من بهش بگم اینجوری می فهمیدم که چقدر واسش اهمیت دارم که همیشه حواسش به من هست. 

خب همه چی که نباید مطابق میل من باشه و مجبورم  خودمو قانع کنم دیگخ .چکار میشه کرد!